بعد از بحران جنگ، سه دولت به راس کار آمده اند که هر یک دارای گفتمانی مخصوص به خود بوده اند؛ خرده گفتمان سازندگی با شعار توسعه اقتصادی با نگاه به برنامه های اقتصادی لیبرالیستی، گفتمان دوم خرداد با شعار توسعه سیاسی و با نگاه به اجرای برنامه های جامعه شناختی غربی و در نهایت روی کارآمدن گفتمان اصولگرایی با نگاه به عدالت محوری و پیشرفت مادی و معنوی با تکیه به شعارهای انقلاب اسلامی.
سرویس سیاسی بی باک؛ رضا حیدری: تمام جریان های سیاسی فعال در حیات اجتماعی هر جامعه ای خواهان به دست گیری سکان مدیریتی و اجرایی منطبق با دیدگاه های خود هستند و این اصلی است استوار. اگر نگاهی به فرایند به دست گیری قدرت در میان نیروهای سیاسی کشورهای اروپایی و امریکا بیندازیم متوجه خواهیم شد که در این کشورها شاهد چرخ گفتمان[1] مدیریتی نیستم و آن چیزی که از رهگذر فرایند دموکراسی که در این کشورهای به وجود می آید به راس کار آمدن دولت های اجرایی هستند. در واقع این کشورها از مرحله نظام سازی گذر کرده اند و از این روست که در بسیاری از مولفه های مدیریتی خود دارای ثبات و برنامه ای مدون و مشخص هستند حال اگر نیم نگاهی به فرایند فعالیت های سیاسی بعد از انقلاب اسلامی داشته باشیم شاهد خواهیم بود که روی کار آمدن هر دولتی مساوی با اجرای یک گفتمان مدیریتی متفاوت بوده است از این روست که نمی توان به درستی برنامه های بلند مدت را در حوزه های اجرایی کشور تدوین و به اجرا گذاشت در واقع بر خلاف آن چیزی که در کشورهای غربی صورت گرفته است انقلاب اسلامی در دوران حیات خود نتوانسته است که گفتمان غالب داخلی خود را تبیین کند. چرا که گفتمان خارجی انقلاب اسلامی که همان اصل سازش ناپذیری با مستکبرین و حمایت از مظلومین، هر چند با افت و خیز اما کاملاً تئوریزه گردیده است.
بعد از بحران جنگ، سه دولت به راس کار آمده اند که هر یک دارای گفتمانی مخصوص به خود بوده اند؛ خرده گفتمان سازندگی با شعار توسعه اقتصادی با نگاه به برنامه های اقتصادی لیبرالیستی، گفتمان دوم خرداد با شعار توسعه سیاسی و با نگاه به اجرای برنامه های جامعه شناختی غربی و در نهایت روی کارآمدن گفتمان اصولگرایی با نگاه به عدالت محوری و پیشرفت مادی و معنوی با تکیه به شعارهای انقلاب اسلامی.
واقع امر این است که مولفه های مدیریت اجرایی کشور (اقتصاد، فرهنگ، سیاست داخلی و خارجی) با روی کار آمدن هر دولت کاملاً تفاوت کرده است و گاه روند امور به صورت تناقض با دولت قبلی به اجرا درآمده است.
با گذر از این مقدمه این سوال پیش می آید که آیا جمهوری اسلامی ایران در دهه چهارم حیات اجتماعی خود توانسته است که گفتمان مدیریتی داخلی خود را ثبیت کند؟ و اینکه کدام گفتمان توانسته است در این بین خود را به عنوان گفتمان هژمونیک جامعه مطرح کند و خود را بازتولید کند؟
به صورت کلی تحلیل گفتمان به صورت های مختلفی از سوی متفکرین گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است که مهمترین رویکرد های آن ها عبارتند از:
1. رویکرد ساختار گرایانه
2. رویکرد کارکردگرایانه
3. رویکرد معرفت شناسانه
4. تحلیل انتقادی گفتمان
5. رویکرد پساساختار گرایانه
6. تحلیل گفتمانی لاکلا و موفه به عنوان کاربردی ترین رویکرد پساساختار گرایانه در سیاست[2]
در واقع نظریه گفتمان به بررسی نقش و اعمال و عقاید اجتماعی معنا دار در زندگی می پردازد و مفهوم آن در برگیرنده تمام اعمال سیاسی و اجتماعی از جمله نهاد ها و سازمان هاست[3]و برآن است تا چگونگی پیدایش، بسط و تحول اندیشه را به عنوان یک گفتمان سازنده درک و تبیین کند چرا که بر اساس این نظریه معانی واژه ها، اشیاء و فعالیت ها در صورتی قابل فهم خواهند بود که در حوزه گفتمانی خاص قرار گیرند[4]
در این بین تحلیل گفتمانی لاکلا و موفه به دلیل انطباق بیشتری که در فضای سیاسی ایران دارد مبانی اصلی تحلیل این مطب خواهد بود.
در این تحلیل شناخت فضای سیاسی و اجتماعی و به صورت کلی جهان پیرامون تنها در ساحت گفتمان قابل فهم است. از این رو برای کاربرد الگوی تحلیل گفتمانی لاکلا و موفه در مباحث سیاسی باید بر روی محورهای زیر تمرکز کرد:
1. شناسایی فضای تخاصم و فرایند غیرت سازی میان گفتمان ها
2. عوامل بحران و بی قراری در گفتمان ها و زمینه یابی گفتمان جدید در فرایند روابط هژمونیک
3. فضای مجازی و آرمان مطلوب گفتمان نوظهور
4. زمینه ظهور و تفوق گفتمان: معیار اعتبار و در دسترس بود (معیار اصلی در این تحلیل)
5. نقش سوژگی سیاسی و رهبران در پیدایش و عینیت یابی گفتمان ها
6. دال مرکزی*،مفصل بندی و چگونگی هم نشینی نشانه ها در گفتمان[5]
این نکته لازم و ضروری است که تمامی این موارد به صورت توالی مورد ارزیابی قرار می گیرند و برای تحلیل یک گفتمان باید به ترتیب بین این موارد دقت کرد.
ادامه دارد ....
[1] Discoures-در واقع گفتمان به مجموعه ای از باورها،ارزش هاهنجارها و عقاید اطلاق می شود که هویت ساز می شوند
[2] رک:سید صادق حقیقت،روش شناسی علوم سیاسی،ص456
[3] دیوید هورث؛نظریه گفتمان؛ترجمه سید علی اصغر سلطانی،فصل نامه علوم سیاسی،شماره 2،پاییز 1377،ص 156
[4] رک:سید علی موسوی،اسلام،سنت،دولت مدرن،ص 65
*مهمترین رکن یک گفتمان دال مرکزی گفتمان است و برای تحلیل آن نیز باید دال های مرکز و پیرامون ان را شناخت.دال مرکزی هر گفتمان دارای این ویژگی هاست:هویت گفتمان است،کل واحدی از مجموعه گفتمان ارائه می دهد،وحدت بخش به گفتمان است و موجب نظم یافتگی در گفتمان می شود
[5] اخوان کاظمی؛بهرام؛نقد و ارزیابی گفتمان های سیاسی،اجتماعی مطرح در جمهوری اسلامی ایران،پژوهشگاه فرهنگ اندیشه،ص
نظرات شما عزیزان:
|